از ایده تا کانسپت:
ایده حاصل دانش، تفکر، آگاهیها و دانستههای موجود در ذهن طراح و در ارتباط مستقیم با جهان پیرامون وی است. اطلاعاتی که از جهان بیرون توسط حواس کسب میشوند و به ذهن میرسند، نقش مهمی در پیدایش ایده ایفا میکنند. به همین علت جان لاک میگوید: ایده از عملیات ذهن بر محسوسات پدید میآید. تمام پدیدههایی که در این جهان وجود دارند، امانند یک ساختمان، یک فرم طبیعی، یا حتی یک داستان و یک شعر میتوانند به کاتالیزورهایی برای پرورش ایده در ذهن تبدیل شوند. منابع ایده همه جا در میان اشیاء روزمره زندگی، در طبیعت، درعلوم مختلف، در معماریهای تاریخی و خصوصاً در برنامه و محیط سایت وجود دارند. اما یک ذهن خلاق و کنجکاو نسبت به اطلاعات موجود در محیط پیرامون است که میتواند ایدههای خلاقانهای را ابداع کند. از این رو جمعآوری اطلاعات که در معماری به میزان قابل توجهی بصری هستند و اغلب از مشاهده شرایط محیطی پروژه بدست میآیند، نقش مهمی در شکلگیری ایدههای معمارانه دارد.
با اینکه داشتن ایدههای قوی در معماری از اهمیت زیادی برخوردار است، اما تنها داشتن ایدههای خوب و خلاقانه برای رسیدن به یک معماری مطلوب کافی نیست. یک ایده معمارانه خوب علاوه بر نوآورانه بودن باید از قابلیتهای دیگری برخوردار باشد تا در نهایت یک معماری مطلوب و ماندگار از این ایده حاصل شود.
تبدیل ایده به کانسپت:
ایده پس از شکلگیری در ذهن طراح باید با طی مسیر لازم به فرم تبدیل شود. از این رو چگونگی استخراج ایده از مقولات شناخته شده و پدیدههای اطراف و نیز تبدیل آن به فرم معماری حائز اهمیت است، زیرا تبدیل مستقیم چیزهایی که کنجکاوی ما را جلب کردهاند، به معماری ناممکن و بعضاً امری سطحی و پیش پا افتاده است. مسأله عمده در فرایند طراحی شناسایی مشخصههای اصلی پدیدههایی است که معمار آنها را به عنوان منابع خلق ایدههای معمارانه در نظر گرفته است. ذهن کنجکاو عصاره یا ویژگی مهم آن چیزهایی را که با حواس شناخته است، استخراج و سپس آن را با استفاده از استراتژی مشخص به فرم تبدیل میکند.
تبدیل ایده به فرم یکی از مهمترین بخشهای طراحی معماری است. همان قدر که در معماری داشتن ایده مهم است، گذر از مرحله ایده به فرم نیز اهمیت دارد. حساسترین و تعیینکنندهترین مسأله در آغاز طراحی تبدیل ایدههای اصلی و محوری پروژه به ساختاری دارای شکل میباشد. ایده در مرحله آغازین ممکن است فکر خالص باشد و با عناصر شناخته شده غیرمعماری تصور گردد، و سپس به ایده معمارانه و دست آخر به ایده فرمال تبدیل شود. ایده فرمال نیز با خود فرم متفاوت است، زیرا ایدهها میتوانند به صور مختلف متبلور شوند. تبلور پیش از آنکه با فرم تعیین شود، با استراتژی طراحی تعیین میشود. در نتیجه ممکن است یک ایده یکسان با اتخاذ استراتژیهای طراحی متفاوت به دو طرح مختلف بیانجامد. از این رو میتوان گفت ایدهها مصالح طراحی هستند و فرمها تبلور فرایند تولید.
تبدیل ایده به فرم در گرو دو شرط اصلی است: قابلیت شکلزایی ایدههای نخستین و مهارت و دانش طراح در رابطه با تبدیل ایده به فرم. نکته مهم در تبدیل ایده به فرم قابلیت شکلزایی ایده است و البته این قابلیت چیزی نیست که به خودی خود وجود داشته باشد. قابلیت شکلزایی هم به منبع ایده مربوط است و هم به ذهنیت طراح. ذهنی خلاق است که ورای ظاهر پیش پاافتاده یا گنگ مسائل مورد مطالعه و پدیدههای روزمره میتواند قابلیتهای شکلزایی را شناسایی کند.
آفرینش معماری
معماری به مفهوم اصیل آن با وظیفه دشوار ساختن چیزی که از قبل وجود ندارد، درگیر است. به بیان بهتر معماری نوعی آفرینش محسوب میشود که به هیچ عنوان تقلید را نمیپذیرد. آفرینش چشمه جوشان هنرهاست و آثار بزرگ هنری در پرتو نور آفرینشگری خالقان خود پا به عرصه وجود نهادهاند. بواسطه آفرینش است که اثری بدیع و جدید در حوزه هنر و معماری زاده میشود و موجبات ارتقای وضع موجود را فراهم میآورد.
هر عمل تازهای در ساختن چیزی در مقوله آفرینش قرار میگیرد، خواه محصول آن زیبا باشد یا نازیبا. آفرینندگی در هنر و معماری بر نوعی از فعالیت اشاره دارد که به منظور ایجاد یک طرح جهت پیدا میکند. اما واضح است که این فعالیت به تنهایی طرح محسوب نمیشود، زیرا طراحی متضمن ابتکار میباشد و بدون ابتکار طراحی غیر ممکن است. در کنار سایر عوامل مؤثر بر شکلگیری معماری، نمیتوان نقش ابداع و خلاقیت هنرمند را در شکل دادن به هرگونه اثر هنری و از جمله آثار معماری نادیده گرفت، زیرا نیروی هنرورانه ذهن آدمی نیرویی زاینده است و همین زایش و خلاقیت وجودی آدمی است که تاریخ هنر را شکل داده است. آفرینش هنری نیز در مرحله نهایی توسط هنرمند تحقق مییابد و اوست که بازتاب و تأثیر عوامل گوناگون را در معماری به نمایش میگذارد.
کار معمار به عنوان یک شخصیت آفریننده طی طریق در یک فرایند مستمر آفرینش هنری است، فرایندی که از یک انگیزه اصلی که خود چکیده یک سلسله انگیزههای دیگر است آغاز و به ایجاد طرح نهایی میانجامد. طراح چیزی را از چیزی بوجود نمیآورد، بلکه او چیزی نو خلق میکند و در این راه از قدرت تخیل خود کمک میگیرد. بنابراین غیر ممکن است که یک طرح را از پیش بتوان شناخت و یا قانونی برای نحوه طراحی وضع نمود.